مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

یک سال و دو ماه و هجده روز

اگه خدا بیاد خیلی رک و صمیمی بهت بگه چشاتو ببند و بخواه یکی رو که خیلی دوست داری همین الان بیارم جلوت کی رو آرزو میکنی؟

چند نفرمون کسی رو میخوایم که هنوزم هست... ؟


اگه خدا بیاد خیلی رک و صمیمی بهت بگه چشاتو ببند و یجایی رو تصور کن که دوست داری توش باشی کجا رو آرزو میکنی؟

چند نفرمون جایی رو تصور میکنیم که توش هستیم؟


اگه خدا بیاد خیلی رک و صمیمی بهت بگه چشاتو ببند و یه گذشته ای رو تصور کن که دوست داشتی داشته باشی چی تصور میکردی؟

چند نفرمون گذشته ای رو تصور میکنیم که واقعا داشتیم؟


آینده....


هرچی خدا خیلی رک و صمیمی خواست پای آینده رو بکشه وسط تا چشامو ببندم و آینده ای که ندیدمو تصور کنم ، نتونستم.. 

تا یه سال و دو ماه و هجده روز پیش آیندم انقدررررررررررر قشنگ بود که دلم می خواست زنده بمونم و حتما زندگیش کنم .. خیلی رک و صمیمی بارها در مورد آینده و کارایی که میخوام انجام بدم با خدا صحبت کردم ولی گویا خدا خیلی رک تر از چیزی که فکر میکردم بود

دیروز که وسایلمو تو کارتون گذاشتم دوباره حس همون حباب بهم دست داد که تو یه اتاق پر کاکتوسه... و بجای زجر کشیدن و منتظر ترکیدن بودن دلش می خواد یکی بیاد و اونو بترکونه...

تا حالا انقدر از آینده نترسیده بودم...


چقدر ناگهانی یسری اتفاقات میفته... چقدر ناگهانی آرزوهات شکسته میشه..اونقدر ناگهانی که فقط سالها طول میکشه باورش کنی و اگر تونستی باورش کنی سالها طول میکشه تا دردتو درمون کنی و واقعا آدم چندسال زندست تا بتونه به همه این کارا برسه؟


پر امیدم و لبریز از ناامیدی...

نظرات 4 + ارسال نظر
majid a شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:41 ب.ظ

بنظرم بدیهای زندگی نتیجه رفتارهای اشتباه ماست،اگه انقدر روی کار اشتباهمون اصرار نکنیم اتفاق بدید نمیفته،هرچی بیشتر اصرار کنیم،وقتی که بالاخره میفهمیم اشتابه،یا اینکه معلوم میشه به آخرش رسیدیم همه رو مقصر میگیریم،کلی دپرست میشیم،خدارو مقصر میگیریم،ولی به این فکر نمیکنیم که چندبار روی کار اشتباهمون اصرار کردیم،اگه روزه اول که 100تا نشونه دیدیم دست ازکار اشتباهمون برمیداشتیم،دیگه کار بجایی نمیرسید که...منظورم اینکه فکر نکنیم بیشتر از خدا میدونیمو میتونیم اوضاع رو درست کنیم،میتونیم از چسش بربیایم،وقتی نباید بشه نمیشه،چه بهتر همون اول دست برداریم از این لجبازیو اصرار!
درضمن،میشه به این فکر کرد که آدمهای هستن که حالشون ازما بدتره،اتفاق بدتری براشون افتاده،زخم کهنه تر دارن...قبول دارم بعضی تلخیها حالا حالاها فراموش نمیشنا!ولی اگه فراموش نکردنشم هیچ فایده ای به حالمون نداره!باید فراموش بشه بعضی تلخیا!

قبول، همه حرفایی که زدید قبول با اینکه نتیجه ای بود که چند سالی هست بهش رسیدم ...
شاید غر زدم یا بهونه گرفتم یا حتی توی دلم گفتم فلانی مقصره. ولی خود خدا شاهده که زجری که میکشم از خودمو کارامه نه هیچ کس دیگه یا حتی خودش... من نشونه هاشو دیدم و هر بارم که زدم زیرش چنان شکستم که نمیدونم الان چجوری اینجام.. ولی آدمم! با تمام خصوصیاتی که خودش میدونه. با تمام نیازها و خواسته هایی که خودش برام گذاشته، راهمو خودش نشون داد پس چرا انقدر باید سخت میگرفت... چرا شرایط انقدر غیرممکن شد؟
اه.. نمیتونم حرف بزنم.. نمی تونم یا هیچ کس حرف بزنم چون هیچ کس نمی دونه چی میگم و چرا میگم و چرا نمیتونم بگم...
ممنون. باید فراموش بشه بعضی تلخیا... بعضی روزا...بعضی ها...

student پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ق.ظ

سلام مهسا جونم!!!!
خیلی قشنگ نوشتی عالی بود سرشار از احسا س
احساساتی بیدار
باورت نمیشه چقدر خوشحالم ک میبینم تو هم مثل خودم جز کسانی هستی ک احساس را خفه نمیکنند!
بهم سر بزن گلم خوشحال میشم دلم گرفته از اونایی ک این مدت ک وقت سر زدن بهشون نداشتم هیچ کدوم حتی ی بارم بهم سر نزدن!
بوووووووووس

سلام ساناز جان
چشم عزیزم حتما... حتی اگه نظر ندم مطمئن باش می خونمت و لذت میبرم
امتحانات تموم شد؟ عشق میکنی با تابستون دیگه ، آره؟

مهتاب شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ب.ظ http://motherly.blogsky.com

سلام عزیزم... چقدر تلخ نوشتی... نگرانتم .. زندگی بهترین چیزش اینه که بدترین اتفاقات هم می گذره .. فقط نا امید نباش

سلام مهتاب جان
بعضی روزای زندگی شکلات تلخه 99.99% دیگه...دست من نیست
آره درست میگی خیلی از حرفت خوشم اومد:
" زندگی بهترین چیزش اینه که بدترین اتفاقات هم می گذره"
لازم بود لااقل یبار از روش بنویسم..
خواهرم آتنا هم یبار گفت:
"خوبی اتفاقای بد اینه که بعدا که میشینی بهش فکر میکنی میببینی خدا باز جای شکر توش گذاشته ، چون میتونست خیلی بدتر از اون اتفاق بیفته"
ادغام این دوتا جمله چیز خوبی از آب درمیاد!
ممنون عزییییییزم

الهام شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 ق.ظ

"و عشق،تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن."

"گذشته،آینده ایست که دیروز منتظرش بودیم."
آینده، فکر توست.آینده، توان توست.
آینده، ایده و خواسته توست.
هدف داشته باش و در لحظه زندگی کن. با عشق زندگی کن .آینده خودش ساخته می شه.
ترس از آینده مانع حرکت در حاله، و بی تحرکی در حال باعث عقب ماندن از آیندست.
"ترس سایه شیطان است و اطمینان نور خداست./پیامبر اکرم(ص)"

"شعور یک گیاه،در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی آید،
از بهاری می آید که فرا می رسد.
گیاه به روزهایی که رفته نمی اندیشد،به روزهایی می اندیشد که می آید.
اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد،
چرا ما-انسانها-باور نداریم"

عزمت رو جزم کن و ناامیدی رو کنار بگدار.با فکر کردن به گدشته ای که دوست داشتی ، آن گذشته هرگز تکرار نخواهد شد. به آینده امید داشته باش. چرا که دیروزه آن روزهای گذشته نمی دانستی چه آینده ای پیش رو داری.
امروز هم نمی دانی.
یقین بدان که انسان نادان است و خدا دانا.پس خود را به او بسپار و خواهان بهترین ها باش.

"بهترین و عالی ترین آرزوها را در خود بپرورانید./حضرت علی(ع)"

"اگر با من نبودش هیچ میلی/ چرا ظرف مرا بشکست لیلی"
می دونی این ظرف شکستن یعنی چی؟
یعنی دوباره بیا!
دوباره بخواه!
به من نزدیک تر شو!

این رو بکن هدف اگر عاشقی ،اون وقت دیگه هیچ حادثه ای نمی تونه این همه توانت رو ازت بگیره.دیگه هیچ تندر و بادی نمی تونه این همه امید رو برای ایستادگی ازت سلب کنه.
"زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست
امتحان ریشه هاست
ریشه هرگز در اسیر باد نیست
زندگی پیچک است
انتهایش می رسد سوی خدا
باید آن را سبز کرد
باید آن را آب داد
شادمان با آبپاش لحظه ها"

"زندگی زیباست ای زیبا شناس..."

قربون تو بشم من که انقدر ماهییییی....
حق با توست.. همیشه حق با توست ولی عمل به حق همیشه سخت بوده و هست..

به قول معین زندگی شادسسسست ، غمگینش نکن!
بازم مرسی الی :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد