مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا
زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من استمُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا
زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من استدرباره من
بخاطر عشق است که خدارا حس میکنم
شهید چمران
ادامه...
روزانهها
همهپیوندها
جدیدترین یادداشتها
همه- خــــــــــــوشــــــــــــــــی
- زیر ناخن هایم پر شده از زندگی
- من کارمند ... من خانه دار
- اسمش رو نبر
- خب که چی؟!
- ماجراهای مهسا و چرخ داران!
- جات تو آغوش گرم و بخشنده خداست
- شیار 143
- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
- پاییزی با عطر محرم
- اسید پاشی
- سلام
- یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است ...
- من معتکف پنجره فولادم و تا صبح ... گنجشک دلم پر زده بر صحن و ضریحش
- ای خدا ...
بایگانی
- فروردین 1394 2
- بهمن 1393 1
- دی 1393 2
- آذر 1393 1
- آبان 1393 5
- مهر 1393 2
- شهریور 1393 3
- مرداد 1393 4
- تیر 1393 3
- خرداد 1393 4
- اردیبهشت 1393 3
- فروردین 1393 3
- اسفند 1392 2
- بهمن 1392 3
- دی 1392 1
- آذر 1392 5
- آبان 1392 4
- مهر 1392 5
- شهریور 1392 5
- مرداد 1392 5
- تیر 1392 4
- خرداد 1392 6
- اردیبهشت 1392 6
- فروردین 1392 11
- اسفند 1391 11
- بهمن 1391 5
- دی 1391 9
- آذر 1391 14
- آبان 1391 4
- مهر 1391 4
- شهریور 1391 3
- مرداد 1391 6
- تیر 1391 4
- خرداد 1391 5
- اردیبهشت 1391 3
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 2
- بهمن 1390 7
- دی 1390 9
- آذر 1390 9
آمار : 76520 بازدید
Powered by Blogsky
دوتا جیگر باهم!
چه حسیه بگن یه همچین دختری از الان به بعد مال توهه؟
من که فکر کنم صبح تا شب بذارمش جلوم فقط حرف بزنه نگاش کنم!!!!!!
اینم از رایان معروف، ورژن جدیدشه :)... اگه این فسقلو داشتم صبح تا شب میذاشتمش جلوم فقط واسش اسفند(اسپند) دود می کردم!!!!!
مهسا
دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ
oh oh khoda be shohare ariyana rahm kone
che zabooni dare mashala
cheghad in pesar zane
vali man nafahmidam in mojrie chera hey miraft to koma?
شاید نازنین زهرا،امیر حسین یا زینب یا حتی ان یکی!
شاید...
شاید هر کدام از انها زیبا شوند،شیرین شوند،اخر تو با نمکی و می گویند ارثی است این با نمکی.
شاید من هم ارثی این جنین هستم! شاید...
ولی ارث بدی هستم،هر چه هستم،میتوانم خوب باشم ولی،ولی...
ولی لیاقتش را ندارم!!
هیچ گاه لیاقت نداشتم تا نقص هایم را پشت مدرکم قایم کنم،هیچ گاه لیاقت نداشتم ان قدر در کارم بلند مرتبه شوم تا دیدنم ارزو شودو اگر با کسی مهربان بودم بگویم چقدر انسان است...
من هیچ گاه لیاقت نداشتم و نخواهم داشت تا ان گونه که همه میگویند موفق است زندگی کنم...
من تنها خواستم، با شم
نفس بکشم
عاشق شوم
زندگی کنم
پرواز کنم و برای پرواز هم سفری بیابم
همسفرم را عاشق باشم
و برای فرزندانم عاشق تر
نخواسنم همسفرم غمی در دل داشته باشد پس سوختم و گاهی سوزاندم
ولی او یادش رفت که من سالهاست که سوختم!
یادش رفت ان روز ها را که گفت گویی تو در دنیای دیگری هستی
و من دلم گرفت و قسم خوردم تا با او پرواز کنم و خودم را فراموش کردم تا با او شروع کنم ولی او مرا یادش رفت...
شاید نازنین زهرا،شاید امیر حسین یا شاید هم زینب،شاید...
شاید فردا روز پرواز باشد...