مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

بای بای 90

90 هم به نفس نفس افتاده...

خیلی خسته شدم تو این سال.. الان که میشینم به گذشته فکر میکنم میبینم واقعا راست میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست. از بهار تا همین الان زجرم داد و داد و ...

خوشحالم که داره تموم میشه


میریم بسوی سال جدید ، نینی جدید ، مهسای جدید ، زندگی جدید ...


خدایا منو سفت بچسب!



کاش هرشب در خوابم بودی ...

دیشب خوابم بوی پیراهنت را زنده کرد...

تمام شب مست نگاهت بودم

و تمام روز درگیر نگه داشتن بغض کهنه

...

دیشب در پس تنهایی خیالت را به آغوش کشیدم

و ناباورانه نگاهت می کردم که چطور انقدر نزدیکی!

چطور انقدر خوشحالم

چطور همه خوشحالند؟!

چطور می خندم و با تو از تمام گریه های نکرده و بغض های جمع شده ای که  در انتظار تو بودند حرفی نمی زنم

...

حرفی نمیزنم تا حواسم پرت نشود؟

تا فراموش نکنم بوی پیراهنت را آنقدر در خاطر نگه دارم تا...؟ 

تا فراموش نکنم مهربانی نگاهت را در خاطر هک کنم تا...؟

تا فراموش نکنم لبخند آرامش بخشت را تا...؟

تا شاید باید همیشه با همین ها زندگی کنم؟

...

دلتنگم

روز ها و شب های دیگر 

خنده های مسخره

تنهایی ها

بی تو بودن ها و خواب های سیاه و سفید دیگر را چه کنم...

کاش هرشب در خوابم بودی ...