وقتی صورت لطیف زن ، جای بوسه میخوره به دست زخیم مرد!
وقتی لبهای سرخ زن ، جای لبخند روش خون میشینه!
وقتی چشمای زیبای زن ، جای عشق جایگاه اشک و گریه میشه!
وقتی گوشهای زن ، راهی جز شنیدن نعره های بی رحمانه مرد نمیبینه و راهی جز سکوت نداره.. سکوتی بخاطر بچه ها ، بی سرپناهی... سکوتی که بلندتر از همه فریادهای مردیه که هیچی نیست جز ریش و سبیلی که به زور مردی رو به نر بودنش داده تا "مردنما" شه!
فریاد سکوتی که من از زن همسایه شنیدم! با قلب شکستم شنیدم و اشک ریختم... و میدونستم مرد ناشنواتر از این حرفهاست...
وقتی مظهر جمال و جلال خدا " راهی جز صبر " پیدا نمیکنه!
اون وقته که باید گفت ..
توروخدا "مرد" باشید که فاصله انسان بودن و حیوان شدن گاهی کمتر از فصله دوتا مژه چشمه...
زن، مادر! روز یادآوری مسئولیت هات مبارک