من پشت شیشه با ، چشمهای بارونی
منتظر می مونم، تنها تو میدونی
خونه بی تو شده،زندون خاطره
یاد تو میباره، از پشت پنجره
ای تو بهار من، ای تو دلدار من
بی تو خزون شده، آخر کار من
طی شده عمر من ، پشت این پنجره
بغض ابرهای دل، ریخته تو حنجره...
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ ن 1: خدایا ... خودت یه کاری کن ...
پ ن 2: امروز هندزفیری گذاشتم گوشم و تو خیابون خوندم...! انقدر چسبید که دلم می خواد همیشه انقدر تنها باشم!
پ ن 3: بهار.. خوش اومدی
خیابان دیدار شمالی... من و بهار ... 1391/12/15 ساعت 7:10 صبح بارونی
عکس زیبایی شده...منم اتفاقا یک عکس از اطراف داشنکده گرفتم دیروز..از درخت های سبز..مثل اینکه دیگه واقعا بهار شده(البته از فردا که دما به شدت میادپایین مثل اینکه زمستون داره زور آخرشون میزنه...
دقیقا!
چه زوریم زد!
ولی بدون همه ژست ها و موقعیتهای حرفه ای عکاسی خوب افتاده و منظورتون رو رسونده.
تنکسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
حواسم به تایم زیر عکس نبود. این نظر رو دادم دیدمش.متوجه شدم.
سلام
عجب منظره ای. سر صبحه یا دم غروبه؟! فکر کنم سر صبح باشه.
آره خیلی قشنگه...فکرتونم درسته
این عکس با اعمال شاقه! (؟!) گرفته شد...
کیف دستمه، ظرف غذام دستمه، چتر دستمه بعد ازون ور موبایلم کلید جدا واسه عکس نداره باید از رو صفحه انتخاب کرد.. تازه باید می نشستم تا این زاویه قشنگ دیده شه!
پشت درخت اگه ببینید یه آقایی هست که طوری نگام می کرد انگار ندید بدید گل و بلبلم
[تبسم]
اتفاقا یه دوست داشتم اسمش تبسم بود... خیلی هم متبسم بود