امروز اومدم یچیز ازتون بخوام و برم
وبلاگ خون خفنی نیستم... جز چندتا از یارهای غار وبلاگم جای دیگه سرک نمیکشم ولی بین همین چندتا، 2 3 تاشون خیلی مخاطب دارن ... اونایی که از ته دل می نویسن، طوریکه محاله ممکنه دردی رو مطرح کنن و اشک من راه نیفته
حالا شما فکر کنید طرف میاد میگه آقا فلان مشکل رو دارم دعا کنید! یهو میبینی نیم میلیون آدم مثل خود من شب قدر واسش ضجه میزنن که خدایا اونو به خواستش برسون... چی بالاتر از این؟!
اینکه فقط چندتا دونه مخاطب دارم اصلا مساله ای نیست که همین چندتا واسم یک دنیا ارزش دارن ... ولی حالا وظیفتون سنگینه ... چون از شما چند تا میخوام برام خواهری و برادری کنید و از ته دلهای پاکتون از خدا بخواید حال خانوادم بخصوص پدرم خوب شه ...
بغض داره گلومو میسوزونه ولی امیدم به خدای مهربون و دعاهای شماست
شک ندارم وقتی دستامونو بدیم به دست هم و یک دل از خدا بخوایم رومون رو زمین نمیندازه ... دستمو دراز کردم، ممنون میشم تنهام نذارید
ان شاالله با خبرهای خوب بر میگردم
یا علی
شما هم خیلی خوب می نویسی
بیا به آرزو عادت نماییم
بیا با آسمان پیمان ببندیم
که تا او هست ما هم با وفاییم
بیا در لحظه سرخ نیایش
چو روح اشک پاک و ساده باشیم
بیا هر وقت باران باز بارید
برای گل شدن آماده باشیم
سلام
من گاهی به وبلاگتون سر می زنم، دلم نیومد این بار نظر ندم.
برای شما و خانواده تون از خدا هم سلامتی و هم شادی می خوام. ان شاء الله روزهای خوشحال کننده ای پیش رو داشته باشید.
سلام
ممنون دوست عزیز
ان شاالله
سلام
چه خبر ناخوش غیر منتظره ای.
دیگه این یه کار کمترین کاریه که از ما میخوایین. حتما.در اولین فرصت.
سلام
ممنون از لطفتون