توی هر ضرر باید
استفاده ای باشه
باخت باید احساس
فوق العاده ای باشه
پ ن 1 : زودتر از چیزی که فکر می کردم باز شدم اون مهسای مزخرف ...
دوسال پیش نوشته بودم حس یه بادکنکی رو دارم تو یه اتاق در بسته پر از کاکتوس... پر از استرس و بدون داشتن راهی واسه فرار...دست نیاز دراز کردم ولی ... نیاز منو از پا انداخت!
حالا که به خودم نگاه میکنم میبینم بارها به کاکتوس خوردم و با امید و آرزو به خودم مرحم زدم و باز سرپا شدم...
ولی دیگه نمی تونم... دیگه نمی تونم
من باختم ...
پ ن 2 : ممنون از نویسنده شعر محسن چاووشی و دکتر احمدی بابت معرفیش
خوبه.. خرد خرد داره حذف می شه. :*
تو هم موافقی ؟ :)
من نفهمیدم چی شده!
خودمم نفهمیدم!
بین بودن و نبودن این پست گیر کردم... احتمالا دارم خورد خورد حذفش می کنم و خودم خبر ندارم !!
سلام مهسا جان از وب محیا جان دیدمت این وب هم سری بزن به نظرم
http://gusfand.blogfa.com
می بوسمت گلم قلم خوشگلی داری
سلام
قدمت رو چشم
ممنون، حتما سر میزنم
من حس یه کاکتوس زو دارم تو اتق پر از بادکنک
خوش بحالتون!
بزنید همشونو بترکونید راحت شن
پیرو کامنت سوم - خودریکاوری شماره 2 : اصلا نخواستم شعار بدم. دیگه فکر کنم دستت اومده باشه زبون تملق و گفتن چیزایی که باور ندارم، رو ندارم! چیزایی بود که بهش رسیده بودم یااا.. امتحان کردم؛ ولو مقطعی.
بله دستم اومده که شما گل گلابی
فداااااایی داری