یه سوال خیلی بزرگی که تو ذهنم همیشه وول می خورده و می خوره اینه که چطور آدما تو چله تابستون زیر آفتاب داااغ، عرق ریزون سیگار میکشن... اصن می چسبه؟!
اما حالا ... با اینکه از سیگار متنفرم ولی حس می کنم واقعا تو این سرما گرماش می چسبه ....
سیگاریا یه پک جای من بیشتر بکشن که از دیروز بدجوری با حسرت نگاشون می کنم...
خبرای جالبی! مثل سیلی تو گوش آدم میخوره ...
شکار کوسه به اون بزرگی فقط واسه بریدن یه بالش تا باهاش سوپ بال کوسه درست کنن، کشتن 10 پلنگ در حال انقراض تو 10 ماه واسه عشق و حال ، خوردن سوپ جنین انسان واسه افزایش میل جنسی، استفاده از کبد جنین سقط شده واسه طعم دار کردن نسکافه و نوشابه ، تجاوز راننده اتوبوس مدرسه به یه اتوبوس از بچه های دبستانی و ...
ما آدمیم...؟ ما حیوونیم...؟ ما پست تر از حیوونیم...؟ ما چی هستیم؟!!!
انقدر بعضی کارهایی که بیش از حد کراهت داره زیاد شده که اصلا قبه دروغ و غیبت و تهمت و بد دهنی ریخته ... و شاید واسه همینه که خیلی هامون توهم خوب بودن ورمون داشته
ما گوشت خوارهای آدم کش پول پرست شهوت پرست دنیا پرست ، با خودمم ، اگه همین الان زمین دهن باز کنه و قورت بده مارو تا بریم هسته مرکزی زمین و ذوب شیم بعد داغ داغ تفمون کنه تو قطب شمال تا درجا یخ بزنیم بعد یه دسته فیل رم کرده بفرسته تا از رومون رد شن ... لام تا کام حق نداریم حرف بزنیم
بعد از یه پایان طولانی مثل یلدا، زمستون شروع شد...
هوای فاصله سرد است... من از کلاف دلم برایت خیال گرم می بافم