پر بغضم... و اینبار ، بار بغض سنگین تر از توان چشمامه...
خستم از خودم، خستم از دستام، خستم از خستگی چشام...
خستم از صبر، خستم از تحمل، خستم از خستگی انتظار...
خستم از سکوت، خستم از خفه بودن، خستم از اینهمه خستگی...
من خستم... بخدا
و با آمدن پاییز غم های من هزاران برابر می شود...
گاهی لال بودن بهتر از زبون دار بودنه ... البته به شرطی که اختیاری باشه!
منو شرایط لال کرده... " لال و فاقد هرگونه اختیار "