مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

من...تو...ما

اینجا یکی هست که خیلی گناه دارد

طفلکی خسته است

دلش فکر باز می خواهد

دلش آرامش می خواهد

...

 کاش زندگی هم مرخصی ساعتی حالیش می شد

آن وقت خودش و دلش را برمی داشت

دست فکرش را می گرفت

و می انداخت در دریا

آنقدر آب می خورد تا سنگین شود

و با چشمان باز به عمق آب سقوط کند

آنوقت برای لحظه ای هم که شده جرئت می کرد

فکر و دلش را به آب می سپرد

و با چشمان بسته به زندگی باز میگشت

زندگی بی فکر و دل،با چشمان بسته قابل تحمل تر است

...

"من" خسته است

بارٍ دیدن، شنیدن، حس کردن، فهمیدن روی شانه هایش سنگینی می کند

به "تو" نیاز دارد

این بار برای "ما" ساخته شده نه "من"...

این را بفهم...

خواهش می کنم...


نظرات 7 + ارسال نظر
فالگیر چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ب.ظ

سلام
متن پخته ای بود.اگر دست پخت مغزتون هست که آفرین. اگرم نی بازم به سلیقه تون آفرین.

اولا که بهتره بجای دست پخت مغز بگید "مغز پخت"... اون وقت من در جواب میگم که بله!من کلا پخت و پزم خوبه نترسید نمکم نداره که نمک گیر نشید...
اگه متنی از خودم نباشه یه "با تشکر از نویسندش" حتما میزنم...

محمدرضا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام.
ماداریم میریم مهمونی...
نمیای بدرقه مون؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد