مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

ماجراهای مهسا و سفر 1

خوب خوب خوب...من اومدم 

در این چند روز اخیر یا بهتره بگم غیبت صغرایی که داشتم، به شهر تبریز سفر کرده بودم و الانم با یه عالمه عکس و مطلب که نشون میده به یاد تک تکتون بودم برگشتم...





از تهران اولین مقصدمون قزوین بود.قبلا قلعه الموت رو دیده بودیم لذا! رفتیم باغ پرندگان که شامل خرس! خرگوش! و اشتباها چندتا پرنده بود. منکه بیشتر وقتمو صرف غذا دادن به خرگوشا کردم..بیچاره ها داشتن از گشنگی میمردن... یعنی از دهن هم علف میکشیدن بیرون انقدر که گرسنه بودن 

اینم یه عکس از زیباترین پرنده اونجا البته به نظر من...



بعد رفتیم زنجان... "موزه باستان شناسی و مردان نمکی" ... عالی بود این موزه! جریان این مردان نمکی هم اینه که کارگرایی که دنبال نمک بودن ، هرجا بین مسیر حفاریشون رگه سفید میدیدن به خیال نمک بودنش مسیرشونو عوض میکردن واسه همین یسری تونل عمودی و افقی حفر شده بوده که اصلا مقاومت نداشتن و یروز این تونلا ریزش می کنه و این کارگرها همونجا دفن میشن و بخاطر نمک تو خاک سالم میمونن ... یه مطلب راجع بهشونم گذاشتم... واقعا تنم لرزید اینارو دیدم... 


اونجا عکس گرفتن ممنوع بود،البته خیلی ها عکس گرفتن .. بخاطر همین عکساشو از اینترنت برداشتم
بعد از اونجا ، رفتیم "موزه مردم شناسی و رختشویخانه زنجان" ... خیلی داستان اینجا جالبه..سال 1307 شهردار اون زمان 185 تومن زمین اینجارو می خره! بعد میده دست دوتا برادر که یکیشون معمار بوده یکیشون بنا، توی 15 ماه(خیلیه ها! فقط 15 ماه) این مکان رو برای زنهای شهر میسازن تا واسه شستن ظرف و لباس تو باد و سرمای زنجان نرن لب چشمه... کاملا هم رایگان بوده فقط یه پول مختصری به سرایدار اونجا میدادن... بنای اونجا هم به این شکل بوده که توی یه این اتاقک  آب یه قنات جمع میشده بعد از این لوله میومده به سمت حوض ها.. کلا هم 3تا حوض با شیب داشته که الان تو ترمیم این بنا یه حوض بدون شیب کردنش..چرا 3تا بوده؟ حوض اول آب زلال بوده،حوض دوم آبی که یکم کثیف شده و حوض سوم واسه کساییکه بیماری پوستی یا واگیر داری داشتن که بعد از حوض سوم هم آب خارج میشده... 
یه چیز جالب دیگه هم که اونجا گذاشتن،بزرگ ترین چاروق دنیاست که توسط یه هنمرمند زنجانی ساخته شده و روش شکلهای سی و سه پل اصفهان،برج آزادی تهران،مقبره کوروش و ... هم کشیده. 


بعید نیست یروزی باز اینا مد شه... گفتم بخرما 

خسته شدم..اینا باشه فعلا تا بریم سراغ تبریز و کلی ماجرا...

نظرات 6 + ارسال نظر
فالگیر شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ب.ظ

سلام
مهسا خسرو شدین رفت.
تبریزم باید جای قشنگی باشه یعنی ارزش داره آدم هشتصد نهصدتایی بکوبه بره اونجا و تو جاده هاشم مدام امراه و ماهسون و ابرام و گوندش گوش کنه! تبریز و تبریزی ها رو دوست دارم.هم نشینی باهاشون سبب خیره.
عکسهای روی این چاروق اونجا و گیوه چرمی ما من رو یاد کتابهای سری حسنی می انداخت که میرفت شهرهای مختلف و یه در حد دو بیت شعر مجیزشون رو میگرد...قدر یکی دوتا دوره یارانه قیمت دارن نه؟!
عجب آدمهای بامرامی بودند. روحشان شاد که دلشان هوای ناموسهای شهرشون رو داشت.
سفرنامه جمع و جوری بود.
بعد اونجایی که توش ایستادید کجاست؟همون موزه ای که نام بردینه یا قلعه ای که گفتین یا هیچ کدوم!؟

نگرفتم! مهسا خسرو !?
چاروقم انواع اقسام داشت از قیمت دوتا یارانه بود تا نصف حقوق من :))
در مورد تبریزم ،بله واقعا شهر قشنگیه..حالا تو ادامه سفرنامه بیشتر توضیح میدم...
اونجاییم که وایسادم تو عکسا از بیرونش عکس گذاشتم... پیدا کردنش راحته...لااقل راحت تر از پیدا کردن رپگ روبان . گلدونه :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد