مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

ماجراهای مهسا و سفر 2

بعد از زنجان دیگه یسره رفتیم تبریز...کلا از تهران تا تبریزه اتوبانه و اونقدری که فکر می کردم مسیر زجرآور نبود...

الان میخوام  "سایت موزه عصر آهن" ، "مسجد کبود" و "موزه آذربایجان" رو نشونتون بدم...

تمامی نوشته های آبی لینک به عکس های خودمه که با زحمت فراوان که آقا جون مادرت برو اون ور، خانوم یاالله و ... گرفته شده....



خیلی عکس رومانتیکیه....

اول چرا سایت موزه !؟ ببینید بچه های گلم، موزه به جایی می گن که با نقشه و برنامه ساخته شده باشه و یسری اجسام قدیمی یا با ارزشو توش بذارن ولی سایت موزه بصورت طبیعی بوجود اومده...کلا واسه ما ایرانی جماعت سایت موزه خیلی خوبه...خودش هست و منبع درآمده... 

دوم چرا عصر آهن!؟ چون آهن کشف شده بوده لابد...

من عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــــــــــــــق (از لج هدی ) این سایت موزه شدم...



3000 سال پیش این گورستان بوجود اومده.. که الان توش 38 تا اسکلته که بصورت جنینی (پا تو شکم) خاک شده بودن... این گورستان 8متر پایین تر از سطح شهر تبریزه و چون چندین سال یه رودخونه از روش رد میشده و به دلیل 28!نوع خاکی که توی این گورستان پیدا شده، اسکلت ها سالم موندن

 (کلا سفر پر اسکلتی بود  )

خواهشا این عکسارو ببینید... و عکسی که از تابلو دم درش گرفتم انگلیسیشم بخونید چون کامل تره... این اسکلت ها واسه این فرم جنینی خاک میشدن چون اون زمان به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داشتن و میگفتن انسان همون طور که اومده این دنیا همون طورم میره دنیای دیگه (معاد) و همراه زنها ظرف و ظروف (طفلکی ها اون دنیام باید آشپزی می کردن ) و همراه مردها سلاح جنگی (اصلا هم طفلکی نیستن!وظیفشونه! ) دفن می کردن...

جالبیه قضیه اینه که باید از یه پاساژ (یا به قول راننده تاکسی پاشاز ) رد میشدیم تا به اینجا و مسجد کبود میرسیدیم..
مسجد کبود مال 560 سال قبله و ساختنش 20 سال زمان برده بوده!! ولی 230 سال قبل یه زلزله وحشتناکی میاد که کل تبریز رو له میکنه و فقط 15% این بنای عظیم سالم میمونه...بعد زلزله 180 سال دست به این بنا نمیزنن (که همین مدت که بی در و پیکر بوده سنگهای مرمر کف،در بسیار بزرگ و قیمتیش،محراب چوبی از جنس گردوش و جنازه جهانشاه و همسرش که دستور ساخت اینجارو داده بودن رو بردن... در دوره قاجار!) تا اینکه زمان پهلوی دستور بازسازیشو میدن (مرگ بر شاه 


از عجایب این مسجد یکی کاشی هاشه که تماما کاشی معرق بوده، اون یکیش شبستان مقبره سلطنتی که جهانشاه و همسرش توش بودنه که کلش کاشی لاجوردی کم نظیری با نقاشی آب طلا بوده...اسم اصلی این مسجد عمارت مظفریه بوده که بخاطر تم آبیش بهش مسجد کبود می گفتن (دوستان دقت کنن، تم آبی! نه صرفا یه آبی خاص  )

جای بعدی موزه آذربایجانه که 3 طبقه داشت.. طبقه وسط کاسه بشقاب اینا بود، طبقه بالا انواع سکه ها توی دوره های زمانی مختلف که چون تو عکس خیلی معلوم نیست میگذرم ازش و عشق من طبقه پایین "مجسمه های آقای احد حسینی" بود.. ایشون خیلی کشورها سفر و زندگی کردن و این مجسمه هاشونم وقف کردن...
بی نهایــــــــــــــــــــــــــــــت زیباست...اگه نبینی ازین به بعد خودتو از 10 سال حساب کن!


اسم این مجسمه دوران زندگیه...

فعلا باشه تا استراحت بعدی...

نظرات 7 + ارسال نظر
فالگیر شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ب.ظ

خیلی جالب بود. دم شما گرم. واقعا اطلاعات خوبی به ما دادین.خدا بهتون همینجور اطلاعات خوب بده.
عکسها هم جالب بودن. حالا ممکنه به درد شاعت ده شب به بعد نخوره اما خب تو روز میشه راحت نگاهشون کرد.

مرسی فقط ازین به بعد دعاهای خیرتون رو یکم جزیی تر بگید که سریع تر مستجاب شه ممنون میشم
مردم مردای قدیم... گوشت لا دندونشونو با اسکلت دنده 4 مرده در میوردن بعد شما از عکسم میترسید...

مجید شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ب.ظ

سلام

خیلی با حال بود سفرنامه،آدم حس میکنه رفته سفر و اومده مخصوصا واسه اونایی که جایی نرفتن :(
من از سفر ازین اطلاعاتش بیشتر خوشم میاد تا خود سفر :) آدم حس میکنه انگار چند بار زندگی کرده با فهمیدن اینکه مردم گذشته چی کار میکردن و باور هاشون چی بوده...

اسم سفرنامه تون هم باید سفرنامه استخونی باشه! همش استخونه و آدمای مرده :(
ولی راجع به اون آقای هنرمند مجسمه ساز، اون مجسمه اولشون که دوران های زندگیه طرحش مال مجسمه تکامل داروینه، ولی من دچار یاس فلسفی شدم!!
اون مجسمه خانواده پراولاد!! نزدیک 22 تا بچه هستن که همه هم سنو سال هستن اگر مامانشون سالی یک بچه بیاره اختلاف سنی بچه اول و دوم 22 ساله! و اگه هر یال 5 قلو بیاره اختلاف سنی 2 قل آخر با 5 قل اول 5 ساله پس تمام این فرضات رد میشه! تنها راهش اینه که باباشون چند تا زن داشته باشه!
به این میگن فرضیه سازی تاریخی :)
ما اینجا هستیم تا در ادامه سفر ذهن شما رو از شبهات پاک کنیم


از دست بعضی آدما که مثل شمان....
اسم خوبیه... اتفاقا تو این سفر خیلی به استخون و آدم مرده علاقه پیدا کردم..شایدم ومپایر باشم
اون آقای هنرمند اگه میدونسته امثال شمایی هم هست مسلما از خیر وقف می گذشت ...
شما تو همه کاراتون انقدر حساب کتاب دارید اون وقت؟! شغلتون هم ربطی به فرضیه سازی داره؟
من دارم کم کم منصرف می شم از ادامه سفرنامه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد