مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

اولین اولین ها

این روزا خیابونا حال و هوای خاصی داره انقدر خاص که از روز شکوفه ها می خواستم بیام و بنویسم ولی حسش نبود

خواستم بیام و از اولین ها بنویسم...

بعد ناخوداکاه رفتم سراغ البوم عکس! 

  ادامه مطلب ...

تنها

گاهی ادم از یکی انتظار داره، فکر میکنه تو سختی عصای دستش میشه،میتونه بهش تکیه کنه،میتونه شادیهاشو باهاش تقسیم کنه،اگه گریه کنه با اشکای اون اشک میریزه.... ولی اون طرف نیست!
گاهی یکیو فکر میکنی شناختی، میدونی فقط واسه خوشی خوبه،هیچ تکیه ای بهش نداری، ولی همون ادم میشه همه پشت و پناهت،همع دلگرمیت،همه دستای گرمی که میتونه اشکاتو پاک کنه،همه مهربونی که پا پیش میزاره تا تورو ببوسه،همه نگاه دلسوزی که نه ردت میکنه نه تایید ولی قوت قلب بهت میده... میشه پر کننده جای خالی همه ادمایی که نبودن، باهات خوشحالی نکردن، حس تنها بودن بهت دادن،حس اینکه تا سرحال و باحالی با ما باش بقیش ما با زندگیمون خوشیم...
حس تنهایی اصلا حس خوبی نیست... دوست داشتم امشب که اینهمه مدت منتظرش بودم یجور دیگه باشه... دوست داشتم خودخواهانه بقیه درکم میکردن و لااقل یه امشب باهام خوشحالی میکردن..
همیشه موقع ناراحتی خودمو مقصر میدونستم و سرزنش میکردم ، همه فکر و ذکرم پیدا کردن یه راه واسه عذرخواهی بود.. ولی بابت امشب هیچ وقت عذرخواهی نمی کنم چون هیشکی نفهمید چقدر نیاز به لبخند یا هم دردی داشتم... چقدر نیاز داشتم یکی بغلم کنه و بگه کنارتم دیوونه بدبخت... بگه یه امشب خوشحال باش...
یکی که از همه غریبه تر بودم باهاش اینکارو کرد... بابت همشون ازت ممنونم خدا

گاهی تعریف شناخت ادم ها انقدر سخت میشه که ترجیح میدم بخوابم...