مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وقتی حس می کنم داره به قلبم فشار میاد ، میام در اینجا رو باز می کنم ... زل میزنم به کیبورد سیاه و بین "حرف های" سفیدش دنبال کلمه ای می گردم که بتونه بار روی قلبم رو کم کنه  ... 

دیشب برای اولین بار بابا از درد زیادش سرم داد زد و گفت برم بیرون ... گفت نمی خواد هیشکی پیشش باشه ...  

میترسم از روزی که ناامید شه ... وقتی میگه هیچی تاثیر نداره ، هیچی دردشو کم نمی کنه بوی ناامیدی رو حس می کنم ... بابای صبور و پر امید و محکم من از درد خسته شده

آدمیزاد زود کم میاره ... البته در مقابل صبر و زمان خدا زوده و گرنه چند ماه درد 24 ساعته هر ثانیش یک عمره ... دیشب مفاتیح رو گرفتم دستم و با التماس پاهای بابا رو گرفتم تو دستم و دعای مشلول رو خوندم ... به تمام اسما خدا قسم دادم که دردش کم شه و بخوابه ولی نشد ... اونجا بود که بوی ناامیدی رو باز حس کردم ... 

که خدا ! چی شد؟! چرا کم نشد؟!! خدا؟!!!! الو؟! ... و این جاست که پارازیت میفته بین ارتباط بنده خدا با خدا

یاد حرف آیدا افتادم که میگفت تو این شرایط آدم بارها دور میشه و نزدیک ...

و لعنت فرستادم به شیطان رجیم و رفتم تو اتاقم ...

شب و خواب مایه آرامشه ولی تو خونه ای که پدر از اومدن شب بیزاره و درد امونش رو بریده ، شب و خواب به چشم آدم حرومه ... 

اگه این درد خوب نشه پیوند نمی کنن ... اگه پیوند نکنن یعنی درمان بی درمان ... اگه درمان بی درمان یعنی ...


یا مُسَبِّبَ الاْسْبابِ یا مُفَتِّحَ الاْبْوابِ یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىََجابَ

یا طَهُورُ یا شَکُورُ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا نُورَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ الاُْموُرِ

یا لَطیفُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ یا مُنیرُ یا بَصیرُ یا ظَهیرُ یا کَبیرُ یا وِتْرُ

یا فَرْدُ یا اَبَدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا کافى یا شافى یا وافى یا مُعافى

یا قاضِىَ الْحاجاتِ یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُقیلَ الْعَثَراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ

اَنَا اَسْاَلُکَ یا اِلهى وَ اَدْعُوکَ یا رَبِّ وَ اَرْجُوکَ یا سَیِّدى

وَ اَطْمَعُ فى اِجابَتى یا مَوْلاىَ کَما وَعَدْتَنى وَ قَدْ دَعَوْتُکَ کَما اَمَرْتَنى

فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعین

نظرات 7 + ارسال نظر
آیدا سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:59 ق.ظ http://aida.special.ir

سلام عزیزم
باید به خدا اعتماد کرد... از این دور و نزدیک شدن ها ناراححت نباشید. خدا درک می کنه...
رفتار پدر طبیعیه. بذارین راحت باشن. خودشون کم کم آروم میشن...
دعا می کنم عزیزم...

سلام آیدای عزیز
ممنونم ... خیلی دعامون کن ...

[ بدون نام ] یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:16 ب.ظ

بین "حرف های" سفیدش.. دنبال اونایی می گردم که بتونه کلمه ای رو از ذهنم بکشه بیرون تا بار روی قلبم رو کم کنه...

اصلاح شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد