مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

یا حسین...

 هاااا... چقدر سرده! 

چند سال بود شبای تاسوعا،عاشورا،شام غریبان یه حس خاص داشتم... 

محرم برام یه حال و هوای دیگه داشت... عشق میکردم کفشای عزادارای حسینی رو جفت کنم، تو سینی خاک بریزم بچه ها دورش جمع شن شمعاشونو روشن کنن... 

 هاااا...

وقتی هیئتو جارو میکردم همش تو ذهنم اسم اونایی که دستشون ازین دنیا کوتاست رو مرور میکردم... " خدایا ثوابش برسه به روح بی بی، مامان جون، حاج درویش،دایی علی، عمو محمد،مامان صدف،داداش الماس،خانم قدیری...." چقدر یادم بود امسال استاد بختیاری هم اضافه کنم.... 

هااا... 

چند سال بود دیگه زور نمیزدم گریه کنم واسه حسین... به یاد اینکه" هر کس قطره ای اشک بریزد برای حسین آنگاه...! " اشک میریختم چون جیگرم میسوخت...  زینب ، وای که چه عظمت و صبری داره! 

هااا...

چند سال بود یه درخت پر برکت به چه عظمت سایه رو خونمون انداخته بود... ولی امسال جای همه اینکارا من نشستم تو اتاقم.. کتاب شبکه کنار دستم و اشک تو چشام وول میخوره و دل دل میکنه که بریزه؟ یا نریزه؟.... 

دلم میخواست خونه داشتم، همراه داشتم، نمیذاشتم هیئت بخوابه... 

هااا... 

دلم میخواست الان غذا هم میزدم و جای همه سر دیگ دعا میکردم... همش میگفتم خدا بیاد یروزی که اتنا هم غذای فیریزری این شب رو نخوره و خودش سفره بندازه...  

هاااا...

365 روز سال دور خودمون الکی الکی میگردیم، خدایا من رو سیاهی کردم که دیگه لیاقت انجام این کارارو ندارم؟!  

خواستم 3 روز تواین حال و هوا غرق شم ولی گویا تو دریای مسخره ای که واسه اب بازی رفتم توش دارم خفه میشم... قرارمون این نبود... 

هاااا...

هااا...یا حسین... هااا... چند سال بود فکر میکردم فهمیدمت ولی الان فهمیدم که همش کشک بود... همه حرفام بهونست...  

بزار دلم به جفت کردن کفشا خوش باشه... 

بازم محرم اومد و میره و من فقط زل زدم به شیشه.... 

 

هااااااا... چه شب تاریکی... بخار رو شیشه مرسی که به حرفام گوش دادی... 

توهم مثل همه زود محو میشی... فرقش اینه دهنت بستست و آدم میتونه دل سیر باهات حرف بزنه   

هاااا... بسه دیگه، نفسم گرفت.... 

آسمون.. ببار دیگه... این شبا باید بباری! اگه بخوای میتونی به حال منم بباری... 

منتظرتم 

 

یا لطیف، ارحم عبدک ضعیف

نظرات 2 + ارسال نظر
atena دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 ق.ظ

salam,
aval az hame,bebakhshin daram fingilish minevisam
kheili baram sakhte farsi type kardan'ishala zoodtar yad migiram
migama baz khosh behale to ke yemodat to hamoon daryaye khodet ab bazi kardi
age jaye man o dele man boodi chikar mikardi
ke hata ejazeye abbazi ham nadashty

الهام جمعه 18 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست
حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست
یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست
من در فضای خلوت تو خیمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد