مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

قفل چیز خوبیست....

گاهی اوقات(وقتایی که دستشوییم) و یهو یکی دستگیر رو فشار میده! بعد سکته ناقصی که رد می کنم یک حاااالی می کنم با قفل در که نگو! اصلا اگه دقت کنید قفل، در بیشتر مواقع ، بهترین و مهم ترین و ضروری ترین و واجب ترین و لازم ترین چیزی بوده که اختراع شده...

گفتم بیام تشکر کنم یه وقت مدیون نشم...

همین.


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ ن1: واااااااااااااااااااااااااایییی چقدر دوست داشتم اون زمانا که هنوز قفل در اختراع نشده بود واسه چند روز حضور می داشتم !!!!! فکر کنم اون موقع ها استرس دستشویی رفتن بیشتر از امتحان دادن بوده 

پ ن2: ماه پیش اومدم برم دستشویی انقدر فکرم مشغول بود که اصلا یادم رفت در بزنم تا دستگیره رو فشار دادم گفتم اوخ! در نزدم!! ولی از اونجا که از لای در دیدم کسی نیست و در ضمن صدای جیغی نیومد با خیال راحت یهو در و وا کردم! یهو یکی از خانومای ریزه میزه شرکت بهت زده از پشت در اومد بیرون! کساییکه با من آشنان می دونن عکس العملم چی بوده! خلاصه جیغ کوتاهی کشیدم ! و دستم رفت سمت قلبم که داشت میزد بیرون که خانومه ریزه میزه با بهت از کنارم رد شد و گفت: "یعنی درو قفل نکرده بودم؟؟؟خدا چقدر بهم رحم کرد که کارم تموم شده بود!"... 

آقا منو میگی!!! رفتم تو درو بستم یه دل سیییییییییییییییییییر خندیدم و اشک ریزان اومدم بیرون!!!  خیلی خاطره فانی بود .. هنوزم یادم میفته خندم میگیره

جدی اگه 1 دقیقه زودتر میرفتم چجوری می خواستیم چش تو چش بشیم تو شرکت :)))))

پ ن 3: 


نظرات 4 + ارسال نظر
محمد میرزایی یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.khan.ir

گفتم بیام تشکر کنم که یه وقت مدیون نشم.
همین.

صابونی کردید وبلاگ مارو... ممنون :)

الهام یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ق.ظ http://vibre4sky.blogsky.com

یه روز تو شرکت ما هم همچین اتفاقی افتاد ولی یکم بدتر!
دستشویی شرکت این طوری بود که در و که باز می کردی اول روشویی بود بعد با یک در دیگه توالت بود و جالبیش این جاست که دستشویی خانم و آقا یکی بود.
حالا ماجرا:
دیدم دوستم با خنده طوری که از زور خنده قرمز شده و جلوی دهنشم گرفته که صداش بلند نشه اومد تو اتاق.آقا ما از حالت اون با اینکه موضوع رو نمی دونستیم خندمون گرفته بود.با کلی التماس که تعریف کن چی شده، گفت:
اومدم برم دستشویی درو باز کردم یکهو دیدم در توالت یکم بسته شد و صدای سرفه ی یه آقا اومد.
ولی خدایی اگه این اتفاق بر عکس بود یعنی خانمی تو بود و آقایی وارد می شد.فکر کنم اون خانمه از شرکت می ذاشت می رفت.در حالی که این آقا فقط چند ساعت اول پشت میزش نشیت و تکون نخورد.

روزهای بی بازگشت پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:26 ق.ظ

موضوع، بسیار نامؤدبانه بود.. من کامنت نمی ذارم..

marham پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ق.ظ

yani khaaaaaaaaaaaaaaaaaakkkkkkkk
man chi begam be to
mozoe too ye jaye omoomi matrah kardi?
yani chi?!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
hala manam ye eteraf bokonam?
manam harvaght miram dastshoei
ta zamanei ke karam tammoom beshe 2 3 bari be ghofle dar nega mikonam
yani man chi bayad begam be to ba in entekhabe mozoot?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد