مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

"دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد"

باز شد 16 آذر... باز خاطره ... باز دلتنگی ...

باز یاد اجرای سنتورم ... باز مجله ویبره ... باز دلتنگی ...

باز بابل ... باز شور و هیجان 18-22 سالگی ... باز دلتنگی ...

باز یادآوری اولین تجربه ها ... باز بزرگ شدن، ریسک کردن ... باز دلتنگی ...

 باز دانشگاه ... باز دانشجو ... باز دلتنگی ...



پ ن 1: دوران خیلی خوبی بود... مثل خیلی ها پپه وار نگذشت... برخلاف همه عمرم! ... گذشته واسه من شده مرور همین 4 سال.. با تمام خوشی و ناخوشیش

پ ن 2: الان می فهمم،لمس می کنم، درک می کنم! که چرا می گفتن هیچ دوره ای دوره کارشناسی نمیشه

پ ن 3: دوره فوق لیسانس بی نهایت مزخرفه!



دانلود یه آهنگ پر خاطره برای خیلی هامون



نظرات 3 + ارسال نظر
فالگیر پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:29 ب.ظ

دقیقش منظورم "کوکتل مولوتف" بود. یه خورده تو دهنم نچرخید اونجوری(ککتف ملتف) بیان شد.
الان ارشد رو یا برای دور زدن خدمت یا بالارفتن پای حقوق میگیرن یا روی موج ارشد رفتن سوار شدن و دنبالش میکنن. کمتر کسی برای ارزش علمیش دنبال می کندش این دوره رو.
امیدواریم.

من شخصا سوار موجش شدم و ناراضی هم نیستم اما خب چیزیکه فکر می کردم نبود...
کلا خیلی بده آدما واسه خودشون ذهنیت میسازن..یا دیگران به زور واسه آدم ذهنیت میسازن! اینطوری اونم با زندگی تو ایران هرچندوقت یبار باید وقت بذاری ذهنیت های شکستتو هی جمع و جور کنی...
ما نیز امیدواریم!

فالگیر سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام
16 آذر روز یابوسواری سگهای عظمی با سی جی 125.
دوره ی کارشناسی چهارساله. اولین تجربه ی بودن در جمعی متفاوت با آنچه که قبلا بوده. دوره های بعدی بیشتر کاربردی و علمی تر هست تا دور همی و خوش بودن. سن فرق می کنه افکار هم متفاوتتر و سلیقه ها هم عجیب تر و ناهماهنگ تره. همین جنگلی بودن دوره ی کارشناسی هست که اون رو متمایز می کنه.
این پپه واری که گفتید یعنی سیب زمینی نبودید یعنی کلتون بوی ککتف مولتفم میداد!؟
اگر دوره ی لیسانسم با دوره ی سلطنت هشت ساله ی اول میمونک چیتوز تقارن پیدا نمی کرد یحتمل طلایی ترین دوران عمرم بود.حیف که قهوه ای شروع شد قهوه ای هم تموم شد.

علیک سلام
ببینید کلا کاربردی و علمی تر تو دانشگاه های ایران معنای چندانی نداره مگر اینکه خودت بخوای و اون هم نوع دوره چه دیپلم چه لیسانس چه فوق لیسانس چه دکتری فرقی نداره ، همه چی باز برمیگرده به خودت که بتونی در مقابل جو مسموم وایسی یا نه... از استاد کم سواد بگیر تا شعور دبستانی آدمهای به اصطلاح فرهیخته... ولی با جنگلی بودن کارشناسی موافقم ...
متوجه نشدم کلم بوی چی میداد؟ سیاسی نبودم و نیستم ولی دغدغم جدای از سوسول بازیای خیلیا بود
ایشالله دوره های بعدی تحصیلیتون شکل بگیره و رنگ قهوه ای به خودش نبینه

امیر حسین شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:13 ب.ظ

بیا مرا ببر ای عشق
بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر

مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر

مرا به حیطه ی محض حریق دعوت کن

به لحظه لحظه ی پیش از شروع خاکستر

به آستانه ی برخورد ناگهان دو چشم

به لحظه های پس از صاعقه، پس از تندر

به شب نشینی شبنم، به جشنواره ی اشک

به میهمانی پرشور چشم و گونه ی تر

به نبض آبی تبدار در شبی بی تاب

به چشم روشن و بیدار خسته از بستر

من از تو بالی بالا بلند می خواهم

من از تو تنها بالی بلند و بالا پر

من از تو یال سمندی، سهند مانندی

بلند یالی از آشفتگی پریشان تر

دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد

مرا ببر به زمین و زمانه ای دیگر



قیصر امین پور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد