مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

ای دل...

 

دیروز رفتم بازار 

بازار چشم و ابرو 

گیسوی کمند 

قد بلند 

رنگ و ورنگ 

 

تا رفتم تو همه ذل زدن بهم  

یکی میگفت ...قد؟  

-من اومدم که....

یکی میگفت... وزن؟  

-نه اشتباه نکنید...

یکی میگفت .. .وای چه نازه! 

-من میخوام... 

یکی میگفت یه پرده گوشت داشت خوب بود! 

-... 

یکی میگه جاش قدش بلنده 

-آخه منکه... 

اون یکی میگه چشم و ابروت نجاتت داد. خوب حالا چند؟ .... 

 کسی اشک ریخته شده رو ندید 

خواستم بگم

... دل بخیه خورده سیری چند؟!  

مگه من خرم؟

امروز حالم خوبه... 

به آینده امیدوارم...  

مگه نگفتیم همه چی با خواست و تلاشمون درست میشه... 

مگه نگفته تو ۱ قدم بیا من ۱۰۰ قدم میام... 

مگه یکی این وسط نیست که بهش ایمان داریم؟ 

مگه مشکلات ماله همه نیست؟ 

مگه اون با ما پدر کشتگی داره؟ 

مگه دنیا علافه که زوم کنه رو ما تا ضایعمون کنه؟ 

مگه چند سال ناراحتی دلیل به چیزیه؟ 

مگه دلتنگی آدمو میکشه؟ 

مگه تنهایی حس جدیدیه که فقط مال ما باشه؟ 

مگه حال کاریو نداشتن گناهه؟ 

مگه بعد شب روز نیست؟ 

مگه بعد سر بالایی سرپایینی نیست؟ 

.... خوب باشه! 

مگه ما روز و شبیم یا تپه ایم که چون روز نداریمُ سرپایینی نداریم غصه بخوریم؟  

حالم خوبه... 

همه چی درست میشه... 

 

:)

مرسی آسمون....

شبا مستم ز بوی تو

خیالم بازه روی تو

خرامون از خیال خود

گذر کردم بسوی تو

...

بازم بارون زده نم نم

دارم عاشق میشم کم کم

...


اون شب که بارون اومد نه خوشحال بودم نه ناراحت... اونقدر دلم گرفته بود که چیزی جز گرفتگی آسمون دلم حس نکردم اما وقتی تا صبح باریدی انگار تا صبح نازمو خریدی...

 صبح دیگه خوشحال بودم...




فکر نکن فقط بهونه میگیرم ...

از وقتی نیستی این طوری شدم..

یه خل دیوونه ی مسخره! که از خودشم بدش میاد


چقدر هیجان انگیزه که زندگی آدم مسه یه حباب تو آسمون این ور اون ور میشه، بی هدف، بی انگیزه... نه میدونی کجا میره نه میدونی قراره چی بشه!

همه اینا هیجان انگیزه فقط موضوع اینجاست دیگه حالم از هیجان بهم میخوره...


"خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟"