قاصدک
قرار به رفتنت بود، یادت هست؟
آن روز! آن روز که نفسم را گرو گذاشتم...
اما تو با عاشق شدنت همه چیز را خراب کردی
همه عاشقی کردن مرا...
<<سوغاتی-شکیلا>>
فریبا... فرشته بچگی های من...
از رفتنت اگه ناراحتم ، فقط بخاطر علی و آروینه و گرنه ایمان دارم جات پیش خدا خیلی راحته.
وقتی 5 صبح از خواب پریدم و شنیدم پر کشیدی ، اولین اشکم از ناراحتی بود و دومی از خوشحالی. خوشحالی واسه اینکه الان میتونی راه بری،بخندی،قربون صدقه شوهر و بچه هات بری ... شوهر و بچه هایی که مثل پروانه دورت گشتن ...
نذر کرده بودم بری مشهد... راحت پر بکش هرجا که دوست داری چون دیگه واقعا فرشته شدی...
دلم واسه چشمهای آبیت تنگ میشه...
بعضی ها حضور کمی تو زندگی آدم دارن ولی پر رنگن! مثل تو برای من...
دوست دارم... خاطره های خوبی از تو و مهربونیات دارم،بابت همه چی ممنونم...
"اللهم صل علی محمد و آل محمد"